■خلاصه ■
هر روز یکسان است. برو مدرسه، از پنجره به بیرون خیره شو. به خانه بروید، بازی های ویدیویی انجام دهید. زندگی شما تاری از یکنواختی است که بارها و بارها تکرار می شود…
تا زمانی که یک دانشجوی انتقالی وارد زندگی شما شود و دنیای شما را برای همیشه تغییر دهد.
■شخصیت ها■
هارومی
هارومی دختری که در وسط ترم به مدرسه شما منتقل می شود بلافاصله توجه شما را جلب می کند. شما دو نفر به سرعت به آن ضربه زدید و شما را به هم نزدیکتر و نزدیکتر کرد…
اما چرا او نیم ترم را منتقل کرد؟ چرا او مشتاق است چیزهای جدید را امتحان کند؟ مهمتر از همه، او چه چیزی را پنهان می کند؟